نشریه‌ی «تایم» در شماره‌ی 16 نوامبر 2015 خود پرونده‌ای درخصوص فضای سیاست‌ورزی، اجتماعی و فرهنگی ایران منتشر کرده است و در این پرونده اصرار دارد این گزاره را درونی کند که «انقلاب ایران در حال رسیدن به خط پایانی خود است» و «ایران از فضای انقلابی دور شده و جامعه‌ای لیبرال» انتظاری است که بایستی درخصوص ایران سال‌های آینده داشت.

نشریه تایم در شماره 16 نوامبر 2015 خود پرونده‌ای در خصوص فضای سیاست ورزی، اجتماعی و فرهنگی ایران منتشر کرده است، این پرونده که در راستای سیاست‌های رسانه‌ای غرب در خصوص ایران است، اصرار دارد این گزاره را درونی کند که «انقلاب ایران در حال رسیدن به خط پایانی خود است» و «ایران از فضای انقلابی دور شده و جامعه‌ای لیبرال» انتظاری است که بایستی در خصوص ایران سال‌های آینده داشت. برای مثال در جمله پایانی این پرونده نویسنده از مصاحبه‌ای یاد می‌کند که در آن از یک «جوان ایرانی» پرسیده که ایرانیان چه چیزی برای 10 تا 15 سال آینده دوست دارند، به نقل از وی بیان می‌دارد که «آن‌ها دوست دارند که ایدئولوژیک نباشند». این روندی که توسط مجله تایم اتخاذ شده رویکرد جدیدی نیست، برای مثال نشریه اکونومیست نیز چندی پیش با پرونده‌ای مشابه تحت عنوان «انقلاب ایران تمام شد»، مطالبی مشابه در خصوص تغییر فضای اجتماعی ایران منتشر کرده بود و استدلال کرد که جامعه ایران در حال دوری گزیدن از فضای انقلابی است.

نشریه تایم و پیروی از سیاست متداول رسانه های غربی

پرونده تایم در خصوص «ایران 2025: چگونه دهه آینده تغییر را ایجاد خواهد کرد»[1]، تلاش دارد تا همان مضمونی که توسط اکونومیست پی گیری می‌شد را جست‌وجو کند. آنچه در این یادداشت در تلاش هستیم به آن پاسخ دهیم این است که چرا هر از چند گاهی تیتر، جلد و نمای نخست نشریات مطرح غربی به موضوع «تغییر اجتناب‌ناپذیر در ایران» اختصاص می‌یابد. لذا ابتدا سخنان رهبر انقلاب در دیدار مسئولان و مدیران رسانه ملی در 20 مهر را در خصوص جنگ رسانه‌ای غرب علیه ایران بازروایی کرده و سپس به دنبال پاسخ به این سؤال خواهیم رفت.

حضرت امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح روز دوشنبه 20 مهرماه در دیدار مسئولان و مدیران رسانه‌ی ملی و اعضای شورای نظارت بر صداوسیما با تبیین اهداف «جنگ نرمِ برنامه‌ریزی‌شده، گسترده و همه‌جانبه نظامِ سلطه با جمهوری اسلامی»، تغییر باورهای مردم را مهم‌ترین هدف این جنگ پیچیده خواندند. رهبر انقلاب اسلامی افراد صاحب‌نظر، دلسوز و دارای انگیزه را به مطالعه و بررسی دقیق ابعاد جنگ نرم فراخواندند و گفتند: در جنگ نرم، همان اهداف جنگ سخت دنبال می‌شود اما به‌صورتی فراگیرتر و عمیق‌تر. ایشان به برخی پیچیدگی‌ها و خطرات بیشتر جنگ نرم در مقایسه با جنگ سخت اشاره کردند و افزودند: «جنگ نرم برخلاف جنگ سخت، آشکار، قابل فهم و ملموس نیست و حتی در برخی موارد طرف مقابل ضربه‌ی خود را می‌زند اما جامعه‌ی هدف، دچار خواب‌آلودگی و عدم احساس حمله است.جنگ‌های سخت معمولاً موجب برانگیخته شدن احساسات مردم و ایجاد وحدت و انسجام ملی می‌شود درحالی‌که جنگ نرم، انگیزه‌های مقابله را از بین می‌برد و زمینه‌ساز ایجاد اختلاف نیز می‌شود. در موضوع ایران، هدف اصلی از این جنگ نرمِ فکرشده و حساب‌شده، استحاله‌ی جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است.»

یادداشت حاضر تلاش دارد موضوع تلاش برای پروژه غربی جداسازی و «در حال تغییر بودن» تفکر مردم ایران نسبت به انقلاب اسلامی را مورد ارزیابی قرار دهد و موضوع ذائقه سازی اجتماعی را در چارچوب جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار دهد.

لزوم «عمومی‌سازی» موضوع «جامعه در حال تغییر»

یکی از تلاش‌هایی که رسانه‌های غربی به‌کرات انجام داده‌اند موضوع فضاسازی عمومی و فراهم کردن زمینه‌هایی است تا با استفاده از آن نشان‌دهنده که تغییرات فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران در حال وقوع است و انقلابی که 37 سال پیش شروع شده است، کم‌کم در حال رخ بستن از جامعه و فرهنگ اجتماعی است. این موضوع وقتی اهمیت پیدا می‌کند که این فضاسازی عمومی همراه با پروژه هوشمند بهره‌وری از دیپلماسی عمومی به‌عنوان پشتوانه آن باشد. به عبارتی فضای رسانه‌ای این گزاره را عمومی می‌کند که «جامعه در حال تغییر است»، سپس در مرحله بعدی یا تکمیل‌کننده، نخبگان سیاسی کشورهای غربی با استفاده از قدرت رسانه‌های خویش «کارت دعوت تغییر فرهنگی – اجتماعی» را به کشور مقصد فرستاده و میخ محکم خود را بر تابوت پویش انقلابی می‌کوبند.

اوباما در مصاحبه‌ای بعد از توافق با وبگاه میک (MIC) اظهار داشت: «بارها گفته‌ام که ایران یک کشور فوق‌العاده مستعد است. فرهنگی باستانی و تاریخی دارد. افرادی به‌شدت باهوش و مستعد دارد و من برای این افراد همواره آرزوهای خوب دارم. باید در داخل ایران تغییر هرچند تدریجی صورت گیرد که طی آن این درک حاصل شود که شعار مرگ بر آمریکا یا انکار هولوکاست توسط رهبران این کشور یا تهدید اسراییل به ویرانی، دادن سلاح به حزب‌الله که در فهرست گروه‌های تروریستی است، این کارها ایران را از نگاه بخش بزرگی از جهان تبدیل به یک کشور منفور می‌کند.

از زمان روی کار آمدن اوباما برخلاف سلف جمهوری خواهش، وی علاقه زیادی به دیپلماسی عمومی از خود نشان داد. هم ازاین‌رو بود که در مورد ایران هر سال به مناسبت عید نوروز پیام نوروزی «خطاب به مردم ایران» می‌فرستاد، تا بدین نحو حکومت را از مردم جدا کرده و خود و کشور متبوعش را در پیوندی وثیق با مردم ایران، منجی عالم نشان دهد.

«اتمام انقلاب» با گسل‌هایی که در همبستگی اجتماعی به وجود می‌آید

آن رو که همبستگی اجتماعی تأثیر مستقیم بر قدرت یک کشور دارد، از این حیث بر روی آن برنامه‌ریزی شده است. مشهور است که دولت‌های یکدست از لحاظ فرهنگی و اجتماعی معمولاً بازیگران مؤثری در نظام بین‌الملل هستند، که ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. در مقابل آمریکا برای از بین بردن این انسجام تلاش می‌کند ایران را متهم به رفتار ایدئولوژیک، مذهبی، قومی- نژادی، زبانی و ... کند، و در مرحله بعد مردم را از آن جداسازی کند. وجه دیگر توانایی فرهنگی که در جنگ نرم مسلوب می‌شود گسترش نفوذ کشوری است که قادر است نفوذش را بر سایر کشورها از طریق زبان، مذهب، نژاد یا سنت حقوقی و سیاسی مشترک حفظ کند و افزایش دهد، به این بعد دوم «عمق استراتژیک» کشورها گفته می‌شود. برای مثال فرانسه و انگلستان روابط نزدیکی با نخبگان بیشتر مستعمرات سابقشان دارند. طبیعی است که جمهوری اسلامی نیز به دنبال این موضوع باشد، چراکه هم به لحاظ تئوری نخبگان تئوریکش و هم بر اساس اقتضائات امنیتی خویش پی جوی قدرت و عزت در سطح بین‌الملل و منطقه‌ای است. اما دشمنان، همین مقوله را در هدف بیشترین حملات خویش قرار داده‌اند. از یک طرف ایران را به ایدئولوژیک بودن و از طرف دیگر به مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر متهم می‌کنند.

در بعد فرهنگی همچنین جنگ نرم به دیپلماسی عمومی نیز منتهی می‌شود. دیپلماسی عمومی شعار و تبلیغات و نیز به معنای دیپلماسی حکومت نیست. برخلاف تعبیر مانوئل کاستلز که دیپلماسی عمومی، دیپلماسی عموم است که عبارت است از برون‌افکنی ارزش‌ها و ایده‌های عموم در عرصه بین‌الملل و این جمله که «عموم، حکومت نیست چراکه در نهادهای حکومت رسمی نشده است»، نادرست است چراکه اتفاقاً برنامه ضمنی و تلویحی نهان در پشت ایده دیپلماسی عمومی، تأکید بر قدرت دولت یا قدرت یک کنشگر اجتماعی در شکل «قدرت نرم» است، هرچند کاستلز خود می‌پذیرد که کنترل و یا مهار دیالوگ بین مجموعه‌های اجتماعی مختلف و فرهنگ‌هایشان به امید دستیابی به معنا و فهم مشترک است نیز هدف این نوع دیپلماسی است. اما این فرآیند با استفاده از یک موضوع مکمل پی گیری می‌شود و آن شرمنده سازی ایران نزد مردم است.

دوگانه «شرمنده سازی» و «جداسازی»

غربی‌ها، آمریکایی‌ها و به‌خصوص دولت باراک اوباما در تلاش بوده‌اند مسئله‌ی حقوق بشر و حمایت ایران از نیروهای مقاومت و فلسطین را وارد فاز متفاوتی از جمهوری خواهان کنند. آن‌ها برآن‌اند ایران را به‌عنوان پناهگاه حمایت از گروه‌های تروریستی قلمداد کنند. در این خصوص متهم کردن ایران به حمایت از حزب‌الله لبنان، حماس، انصارالله، مردم بحرین و عراق مواردی است که ایران به حمایت از تروریسم متهم شده است. اگر این موضوع به فرآیند شرمنده کردن حکومت آن در خصوص حقوق بشر اضافه شود، فرآیند جداسازی مردم از حکومت از نظر غرب ممکن‌تر خواهد بود. حمایت ایران از حزب‌الله لبنان نیز در ذیل همین اتهامات قرار می‌گیرد که ایران را در زمره‌ی کشورهای حامی تروریسم بین‌الملل سوق داده است. در همین زمینه اتهام به ایران مبنی بر اینکه «بخشی از مشکل در منطقه خاورمیانه است و نه راه‌حل مشکل» نیز تفسیر بردار است.

این همان چیزی است که از آن تحت عنوان به انزوا بردن یک دولت در چارچوب راهبرد نانوشته «شرمنده سازی» در دستور کار قرار گرفته. در این پروژه، ایران کشوری است که متهم اعمال تروریستی است و مهم‌تر اینکه بایستی در عرصه بین‌الملل به کشوری شرمسار تبدیل شود. بهترین شگرد استفاده از ابزار مدرن (رسانه) برای متهم کردن ایران است. گری سیک دراین‌باره می‌گوید: البته ممکن است ایران اغلب به‌دروغ مورد اتهام قرار بگیرد، مسئولیت بسیاری از این وقایع هرگز مشخص نشده است و میزان مسئولیت رسمی ایران ممکن است به‌صورت اغراق‌آمیزی بیان شود[2].

«متیو مکینیس» معتقد است ایران خود را برای جنگ نرم پس از توافق ]احتمالی[ هسته‌ای آماده کرده است. به نظر او، باراک اوباما امیدوار است که وارد کردن ایران به جامعه بین‌المللی باعث شود تا حکومت ایران رفتارهای میانه‌روتری را اتخاذ کند و در نهایت سرشت رژیم خود را تغییر دهد. نکته ای که آیت‌الله خامنه‌ای و بقیه مسئولان عالی‌رتبه امنیتی کشور به‌خوبی از آگاه‌اند.

آیا تئوری «انقلاب در حال تغییر» فوبیاست؟

مروری بر اظهارات مقامات غربی و بخصوص آمریکایی مؤید این است که مباحثی که گفته شد، فوبیا و ناشی از پارانویایی (توهم) در خصوص آمریکا نیست. در اینجا عمداً از ترکیب «همبستگی ملی» سخن به میان آمد، چراکه هدف از پروژه جداسازی، وارد کردن ضربه به «همبستگی ملی» (یعنی پیوند معنوی بین مردم و نخبگان سیاسی و حکومت) است. یکی دیگر از ابعاد قدرت نرم، بعد سیاسی و تلاش برای تغییر ارزش‌های سیاسی جامعه هدف است. غرب و بخصوص آمریکایی‌ها به‌شدت به دنبال عملیاتی کردن تئوری ناکارآمدی جمهوری اسلامی در طراحی یک مدل سیاسی «باز و دموکراتیک» هستند. این موضوع از اتهامات «حقوق بشری» که به ایران وارد می‌کنند به‌خوبی قابل تشخیص است. سوای از این آمریکایی‌ها و بالأخص دولت اوباما بر روی این تز برنامه عملیاتی داشته و دارد. «داشته» چون حمایت وی و دولت متبوعش از حوادث منتهی به فتنه 1388 که با حمایت صریح وی از جنبش سبز مواجه شد مؤید این موضوع است. و «دارد»، چون بعدازآن نیز از هیچ تلاشی (چه نظری و چه عملی) برای حمایت از گروه تجدیدنظرطلب در جمهوری اسلامی دریغ نکرده است.

در اینجا به برخی از اظهارات مقامات و اندیشکده‌های آمریکایی در سال 2015 که دال بر این موضوع است، برای بررسی این موضوع و اینکه مبحث جداسازی، موضوعی توهم آلود نیست، اشاره می‌شود.

 اندیشکده «مرکز امنیت آمریکایی جدید» در 10 آگوست 2015 در مطلبی تحت عنوان «چگونه می‌توانیم حمایت ایران از تروریسم را مهار کنیم، به سه روش نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک اشاره می‌کند. «پیتر هارل» عضو ارشد این اندیشکده و نویسنده این یادداشت اظهار داشت «آمریکا نیاز به تعقیب یک استراتژی اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران دارد. آمریکا در این موضوع که قبل از انقضای توافق هسته‌ای، شاهد اصلاحات سیاسی در ایران باشد، یک منفعت و علاقه زیادی دارد. آمریکا باید با سرمایه‌گذاری کردن روی توافق هسته‌ای به ترویج اصلاحات در ایران کمک کند تا تعامل بیشتر مؤسسات غیردولتی آمریکایی و بین‌المللی و نهادهای جامعه مدنی در ایران تسهیل شود و نیز (واشنگتن) به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران که به دنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند ادامه دهد.»[3]

استفان والت تئوریسین آمریکایی روابط بین‌الملل در یادداشتی در فارین پالیسی از نفوذ فرهنگی آمریکا در دنیای پساتوافق، انتقاد از تلاش‌های جمهوری خواهان برای از بین بردن توافق را با این استدلال بیان می‌کند که «تلاش برای ادامه تنبیه ایران برای یک دهه دیگر یا بیشتر، فقط مردم ایران - به‌ویژه جوانان- که علاقه‌مند به داشتن روابط بهتر با جهان به‌صورت کلی و ایالات‌متحده به‌طور خاص هستند را ناامید می‌کند.»[4]

همچنین وی در مصاحبه‌ای اظهار می‌دارد «هدف درازمدت آمریکا یا دست‌کم خواسته دولت آمریکا باشد. آن‌ها می‌خواهند مطمئن شوند که ایران بر کل منطقه خاورمیانه غلبه پیدا نمی‌کند. بنابراین من امیدوارم-این امید من است و نمی‌توانم چنین چیزی را تضمین کنم- که توافق هسته‌ای در را به روی همکاری بر سر دیگر موضوعات نیز باز کند.»[5]

باراک اوباما رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا و کسی که به‌ظاهر تلاش می‌کند در زمان‌های متفاوت خود را همگام با «جوانان» ایران معرفی کند در مصاحبه‌ای بعد از توافق با وبگاه میک (MIC) اظهار داشت: «بارها گفته‌ام که ایران یک کشور فوق‌العاده مستعد است. فرهنگی باستانی و تاریخی دارد. افرادی به‌شدت باهوش و مستعد دارد و من برای این افراد همواره آرزوهای خوب دارم. باید در داخل ایران تغییر هرچند تدریجی صورت گیرد که طی آن این درک حاصل شود که شعار مرگ بر آمریکا یا انکار هولوکاست توسط رهبران این کشور یا تهدید اسراییل به ویرانی، دادن سلاح به حزب‌الله که در فهرست گروه‌های تروریستی است، این کارها ایران را از نگاه بخش بزرگی از جهان تبدیل به یک کشور منفور می‌کند. من می‌توانم به شما این تضمین را بدهم که لحظه‌ای که ایران این لفاظی‌ها و این‌گونه رفتارها را تغییر دارد، به لطف وسعت، استعداد و منابع فوراً شاهد گسترش نفوذ و قدرت خود از نگاه جهان خواهد بود. و این چیزی است که من امیدوارم محقق شود. این مسئله نیازمند تغییر در سیاست و رهبری این کشور، داشتن یک ذهنیت متفاوت از این نظر است که آن‌ها چطور با بقیه جهان تعامل و چطور با کشورهایی نظیر آمریکا رفتار کنند و شاید این نسل جدید باشد که بتوانند این مسئله را محقق کند.»[6]

اما این سیاست در ایران بدون پاسخ باقی نمانده است. هم ازاین‌روست که «متیو مکینیس» معتقد است ایران خود را برای جنگ نرم پس از توافق{احتمالی} هسته‌ای آماده کرده است. به نظر او، باراک اوباما امیدوار است که وارد کردن ایران به جامعه بین‌المللی باعث شود تا حکومت ایران رفتارهای میانه‌روتری را اتخاذ کند و در نهایت سرشت رژیم خود را تغییر دهد. نکته‌ای که آیت‌الله خامنه‌ای و بقیه مسئولان عالی‌رتبه امنیتی کشور به‌خوبی از آگاه‌اند.[7](+)

رضا لیلانی

منابع؛

[1]. http://time.com/4101185/is-iran-finally-ready-for-change/?xid=homepage&pcd=hp-magmod
[2]. http://www.teror-victims.com/fa/index.php?Page=definition&UID=4751881
[3]. http://www.cnas.org/opinion/how-to-constrain-iran's-support-for-terrorism#.Vhi1zm77TK_
[4]. http://foreignpolicy.com/2015/09/15/why-do-so-many-people-want-so-little-from-the-agreement-with-iran/
[5]. http://www.khabaronline.ir/detail/465280
[6]. http://mic.com/obama
[7]. J. Matthew McInnis, “Iran braces for ‘soft war’ post nuclear deal”, https://www.aei.org/publication/iran-braces-for-soft-war-post-nuclear-deal/, August 17, 2015.
 

لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/YovUP