می‌توان عمق استراتژیک را همان عمق و دایره و حوزه‌ی نفوذ یک کشور و ملت دانست که می‌تواند شامل هر ابزار و توانایی مادی (سخت‌افزار) و غیرمادی (نرم‌افزار) مثل ایده، تفکر و باورها و اعتقادات باشد. بر این اساس، وقتی ملت‌ها عمق استراتژیک داشته باشند، بیش از آنکه جنبه‌ی مادی ملاک باشد، بعد معنوی مدنظر است. ضمن اینکه مسائل و اقدامات مادی نیز متأثر از این لایه‌ی معنوی است. چرا ملت‌ها عمق استراتژیک ایران‌اند؟

«پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ سلسله یادداشت‌های پیش‌رو با محوریت عمق استراتژیک و اقتدار منطقه‌ای ایران مورد توجه قرار خواهد گرفت. در این یادداشت، ابتدا تلاش می‌شود تعریف برخی مفاهیم و همچنین حوزه‌های مفهومی مورد علاقه‌ی جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار گیرد.
  1. تعریف مفاهیم
1. 1. قدرت
  قدرت در حوزه‌ی سیاست خارجی و روابط بین‌الملل به دو معنی به کار می‌رود. نخست معنی ابزاری از قدرت؛ یعنی توان تغییر رفتار دیگران علی‌رغم میل و خواسته‌ی آن‌ها. در اینجا قدرت به‌معنی و به‌منزله‌ی کنترل کنشگر و کنترل منابع است. دوم قدرت به‌معنی صفت است که در اینجا قدرت یعنی در اختیار داشتن مجموعه پتانسیل‌هایی برای کنش در صحنه‌ی بین‌المللی. در روابط بین‌الملل وقتی صحبت از قدرت به میان می‌آید، منظور همان معنی نخست از آن، یعنی کنترل کنشگر است. این دیدگاه از قدرت ماهیتی سفت‌وسخت دارد و به‌معنی در اختیار داشتن مجموعه‌ای از پتانسیل‌ها برای وادار کردن یک طرف یا یک بازیگر در صحنه‌ی بین‌المللی برای انجام کاری است که تمایلی به انجام آن ندارد.
  1. 2. اقتدار
  در منظومه‌ی علوم سیاسی، به‌طور کلی اقتدار را کاربرد مشروع زور تلقی می‌کنند. در روابط بین‌الملل نیز متأثر از همین تعریف، اقتدار همان زور مشروع یا مشروعیت در به کار بردن قدرت است. این نوع قدرت بیشتر با رویکرد قدرت نرم رابطه برقرار می‌کند و در اینجا منظور توان اقناع طرف مقابل به انجام کاری است. در روابط اجتماعی، فردی که از اقتدار برخوردار است، معمولاً شخصیتی کاریزماتیک است. در عرصه‌ی بین‌المللی نیز بازیگری که از اقتدار برخوردار است، بدون توسل به زور خشن، به اهداف خود در سیاست خارجی در برابر سایر بازیگران که دولت‌ها هستند، دست پیدا می‌کند.
  1. 3. تفاوت بین قدرت و اقتدار
  در زیر به برخی تفاوت‌های بین قدرت و اقتدار اشاره خواهیم کرد:
1. اقتدار همیشه مشروع و قانونی است، اما قدرت می‌تواند مشروع باشد یا نباشد.
2. اقتدار مبتنی بر رضایت است، اما قدرت اغلب مبتنی بر زور است.
3. اقتدار بنا به سرشت، مسالمت‌آمیزتر است، زیرا مبتنی بر اقناع و پشتیبانی همگانی است، درحالی‌که قدرت می‌تواند خشونت‌آمیز نیز باشد.
4. اقتدار برپایه‌ی توان مجاب کردن اقناع ابتنایافته است، درحالی‌که قدرت توانایی انسان برای تغییر رفتار دیگران است.
  1. 4. عمق راهبردی
  در یک تعریف، به ابزارهای سیاسی، جغرافیایی، نیروی انسانی، اعتقادی، نیروهای بالقوه و بالفعل دفاعی یک ملت و یک کشور برای دفاع از خود، عمق استراتژیک می‌گویند. براساس این تعریف، عمق استراتژیک بیشتر معطوف به داخل است و مؤلفه‌های خارجی کمتر در آن نقش دارند.
  اما تعریف دیگری وجود دارد که بیشتر معطوف به توانایی‌ها و ظرفیت‌های یک کشور و دولت برای پیشبرد اهداف و برنامه‌هاست. از این منظر می‌توان عمق استراتژیک را همان عمق و دایره و حوزه‌ی نفوذ یک کشور و ملت دانست که می‌تواند شامل هر ابزار و توانایی مادی (سخت‌افزار) و غیرمادی (نرم‌افزار) مثل ایده، تفکر و باورها و اعتقادات باشد. بر این اساس، وقتی ملت‌ها عمق استراتژیک داشته باشند، بیش از آنکه جنبه‌ی مادی ملاک باشد، بعد معنوی مدنظر است. ضمن اینکه مسائل و اقدامات مادی نیز متأثر از این لایه‌ی معنوی است. چرا ملت‌ها عمق استراتژیک ایران‌اند؟[1]
  1. 5. محیط منطقه‌ای
  منظور از محیط منطقه‌ای، گستره‌ای است که در اطراف یک کشور تصویر و تعریف می‌شود. البته تعاریف جدید از منطقه، آن را صرفاً فیزیکی قلمداد نمی‌کنند که محدود به تعریف مرزهای جغرافیایی یک کشور باشد. تعاریف جدید از منطقه، این پدیده را موجودیتی شبکه‌ای تعریف می‌کنند. در این تعریف، منطقه نه متشکل از توزیع فیزیکی قدرت، که متشکل از توزیع ارتباطات است. در این تعریف ممکن است یک واحد جغرافیایی به‌لحاظ فیزیکی در یک شبکه‌ی منطقه‌ای تعریف نشود، ولی به‌لحاظ پیوند و ارتباط شبکه‌ای که این واحد در آن مجموعه‌ی منطقه‌ای دارد، ذیل آن منطقه تعریف می‌شود. مثل نقش ایران در شمال آفریقا، شامات و قفقاز.
  1. 6. نفوذ منطقه‌ای
  منظور از نفوذ منطقه‌ای، تأثیری است که یک کشور بر سایر کشورها می‌تواند داشته باشد. نفوذ، یک گام پیش‌تر از قدرت در تعریفی است که پیش‌تر ارائه شد. نفوذ، اثرگذاری یک بازیگر بر بازیگر دیگر است. این نفوذ برخلاف قدرت می‌تواند به‌طور کلی غیرارادی باشد. به عبارت بهتر، نفوذ حالتی از رفتار نیست، بلکه نتیجه‌ی غیرارادی یک رفتار بر سایر بازیگران و کنشگران است.
  2. برخی علائق مفهومی جمهوری اسلامی
  ایران بیش از هر زمان دیگری در عرصه‌ی منطقه‌ای دارای قدرت و اقتدار است. هرچند بسیاری از تهدیدات پیرامون این کشور وجود دارد، اما غالب تهدیدها منبعث از افزایش نفوذ منطقه‌ای و بین‌المللی این کشور است. داشتن درکی صحیح از قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی ایران و میزان نقشی که در محیط منطقه‌ای بازی می‌کند، از چند جهت حائز اهمیت است. اما در اینجا به‌طور خاص به برخی از حوزه‌های مفهومی استراتژیک جمهوری اسلامی ایران خواهیم پرداخت. ذکر این مسائل نه به‌معنی نبودن مسائل دیگر است و نه به‌معنی کامل بودن این مصادیق، بلکه صرفاً بخشی از حوزه‌ی مفهومی جمهوری اسلامی ایران را دربرمی‌گیرد.
  2. 1. ارائه‌ی الگویی برای افکار عمومی منطقه‌ای و بین‌المللی
  درک این اقتدار سبب ارتقای جایگاه روحیه و اراده در جهان اسلام، هم در افکار عمومی منطقه‌ای و هم بین‌المللی و هم در بین نخبگان طرفدار الگوی جمهوری اسلامی در منطقه می‌شود.
  2. 2. سیاست‌ورزی
  حل کردن بسیاری از مشکلات منطقه‌ای پیرامون جمهوری اسلامی، بدون نقش و بازیگری فعال این کشور امکان‌پذیر نبوده و نیست. به‌عبارتی جمهوری اسلامی مرجع نهایی حل بیشتر معضلات امنیتی و هویتی منطقه است و این همان مبحثی است که روی آن توافق بین‌المللی وجود دارد.
 2. 3. ارائه‌ی الگویی مؤثر از یک حکومت «مردم‌سالار دینی»
 جمهوری اسلامی ضمن آمیختگی به اسلام، به‌لحاظ روش‌شناختی و هستی‌شناختی، از آموزه‌های مردم‌باوری نیز بهره جسته است؛ مدل و الگویی که منطقه‌ی غرب آسیا و شمال آفریقا به‌دلایل متعدد (که از حوصله‌ی این بحث خارج است) از آن محروم است. نظام‌های سیاسی در این منطقه یا جلوه‌ای موروثی دارند یا میلیتاریستی و یا سکولار و نامتناسب با بستر فرهنگی اجتماعی مردم این منطقه هستند. در این شرایط است که ضریب نفوذ و تأثیرگذاری قدرت جمهوری اسلامی ایران مطرح می‌شود.
 2. 4. حوزه‌ی تعلقات متناسب با سطح قدرت بین‌المللی
 ایران کشوری با نقش و جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی است. لذا حوزه‌ی نفوذ و استراتژیک این کشور با کشورهای دیگر منطقه‌ی غرب آسیا و شمال آفریقا متفاوت است. حوزه‌ی تعلقات این کشور نیز با سایر کشورهای این منطقه متفاوت است. ایران کشوری با ابعاد مختلف قدرت سخت، نرم و هوشمند است. دامنه‌ی نفوذ این کشور نیز متکثر است؛ از آمریکای لاتین گرفته تا آسیای شرقی. این کشور کمتر به قدرت سخت متوسل می‌شود، مگر در دفاع مشروع از خود (که طی هشت سال جنگ تحمیلی از آن بهره برد). از قدرت نرم برای اقناع سایر بازیگران بین‌المللی بهره می‌برد، واجد ایدئولوژی‌ای تأثیرگذار است که کمتر بازیگر منطقه‌ای از آن بهره‌مند است و ترکیبی از قدرت نرم و سخت در قالب قدرت هوشمند برای نفوذ بر هم‌پیمانان خود دارد.
 2. 5. توان اقناع متحدان به‌عنوان یکی از مسائل ایدئولوژی انقلاب اسلامی
 بعد اصلی اعمال نفوذ این کشور، اقتدار و مشروعیت تصمیماتی است که از ناحیه‌ی این کشور اتخاذ می‌شود. پیش و بیش از اینکه متحدان این کشور، با قدرت ایران آشنا باشند، با توان اقناع و بهره‌وری از مکانیسم‌های مشروع اقتدار این کشور آشنا می‌شوند.
 2. 6. معرفی اسلام به‌عنوان عامل تغییر در بلوک‌بندی قدرت بین‌الملل
 نقش جمهوری اسلامی ایران در تحقق بیداری اسلامی، بازیابی هویت ملت‌های مسلمان، مطرح شدن جهان اسلام به‌عنوان یک قطب تأثیرگذار در مسائل جهانی و... دستاوردهایی است که در دو سه دهه‌ی اخیر برای جهان اسلام به دست آمده است. دستاوردهایی که با وجود تلاش‌های همه‌جانبه‌ی غرب علیه مسلمانان، معادلات بین‌المللی و منطقه‌ای را به نفع امت اسلامی ‌تغییر داده است.[2]
 2. 7. محیط پیرامونی ایران، محیط صرفاً قدرت‌محور نیست، یک محیط تمدنی است
 ایران از محیط مفهومی و موضوعی برجسته‌ای در مناطقی که در بالا از آن صحبت شد نیز برخوردار است. محیط موضوعی که شامل این چند منطقه می‌شود: محیط تمدنی، محیط مذهبی و دینی، محیط بیداری اسلامی و... اهمیت این محیط مفهومی اگر بیشتر از اهمیت محیط مرزی ایران نباشد، کمتر از آن نیست. یک مورد از این محیط‌های مفهومی و موضوعی، «بیداری اسلامی» است.
 2. 8. بیداری اسلامی
 تغییرات جدید ژئوکالچر و ژئوایدئولوژیک در زیرسیستم‌های منطقه‌ای ایران، نشان‌دهنده‌ی روند انتقالی از نظم سنتی به نظم جدید سیاسی-امنیتی و استراتژیک در این زیرسیستم‌هاست. این تغییرات که با ظهور تحولات در کشورهای عربی از سال 2011 شروع شده است، ضمن اینکه جمهوری اسلامی ایران را با محیط منطقه‌ای متشنج مواجه کرده است، ضمناً و از حیث ایدئولوژیک، به گسترش الگوی ذهنی جمهوری اسلامی در جنبش‌ها و احزاب سیاسی این مناطق نیز منجر شده است. به‌گونه‌ای که متحدان ایدئولوژیک این کشور که بیشتر در قامت جنبش‌های به دور از قدرت در منطقه بودند را تقویت کرده است. هرچند این تحولات به انحراف کشیده شده و برخی متحدان سنتی جمهوری اسلامی را تضعیف کرده و سبب‌ساز ترویج گرایش‌های تکفیری در منطقه نیز شده است که با برنامه‌ریزی کشورهای غیرمنطقه‌ای و کشورهای مخاصم ایران صورت گرفته است، اما بحثی که در اینجا مطرح است، این موضوع نیست.
 بیداری اسلامی که چکیده و خلاصه‌ی تحولات مثبت در منطقه در راستای ایدئولوژی جمهوری اسلامی است، پدیده‌ی نوظهوری است که نشئت‌گرفته از ظهور سیاسی اسلام در منطقه در شرایط کنونی و در راستای آینده‌ی استراتژیک ایران و نقش تمدن اسلامی است که با شکل‌گیری انقلاب اسلامی جرقه‌ی آن در دنیای فارغ از معنویت بین‌المللی زده شد. بیداری‌ای که نه از بطن قدرت، که از جامعه و توده منبعث شده و منجر به تقویت جایگاه و موضع قرائت مردمی از قدرت در ایران و سایر جنبش‌های اسلامی و مردمی در منطقه‌ی غرب آسیا و شمال آفریقا شد. و این موضوع، هم سبب بازفرآوری محور مقاومت شده و هم جایگاه الگوبودگی ایران را تقویت کرده است.
 با محور قرار گرفتن همه‌ی این فاکتورهاست که قرائتی در منطقه از محبوبیت، قدرت اقناع و بسیج‌کنندگی برخوردار است که مردمی‌تر، نسبت به مطالبات اسلامی همجنس‌تر و نسبت به نظم جهانی آینده‌نگرتر و تجدیدنظرطلبانه‌تر است. گسترش همین حوزه‌های مفهومی است که جمهوری اسلامی ایران را به‌عنوان کشوری شیعه و غیرعرب‌زبان، در موقعیتی به‌مراتب هژمونیک‌تر در منطقه تبدیل کرده است. کشوری که برای هژمونی خود هزینه‌ای جز مقبولیت و مشروعیت سیاست‌ورزی‌اش پرداخت نکرده است. این موضوع قطعاً مانع از پروژه‌ی هماهنگ هراس‌افکنی در قبال ایران نیز نشده و نخواهد شد.(+)
 رضا لیلانی


پی نوشت ها: 
[1]. http://farsi.khamenei.ir/others-article?id=9200
[2]. http://farsi.khamenei.ir/others-article?id=9200
 

لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/08VeR