چیستی شاخصههای عزت ملی و چگونگی تکوین آن
«پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ عزتمندی و عزتجویی از جمله مفاهیمی است که باید برای رسیدن به آنها به هنجارها، ارزشها، ایستارها و باورهای ذهنی جوامع انسانی رجوع کرد. اینکه این ارزشها و باورهای ذهنی در همهی جوامع یکسان باشد و نوعی یکپارچگی در روشهای رسیدن به عزتمندی در میان گروههای انسانی و ملل مختلف وجود داشته باشد، چندان قابل قبول نیست. اما درعینحال به نظر میرسد شاخصهای مشترکی بهعنوان اصولی که مورد پذیرش همهی جوامع است، وجود دارد. اهمیت درک این اتفاقها و افتراقها در تأثیری است که فرهنگهای مختلف بر رفتار خارجی کشورها در محیط پیرامونی و بینالمللی میگذارد. در این ارتباط میتوان به رویکردهای فرهنگی در روابط بینالملل اشاره کرد. دومینیک ژکن-بردال معتقد است فرهنگها از طریق ایجاد هویتهای قومی، ملی و سیاسی، در شکل دادن به نظم بینالمللی ایفای نقش میکنند. بر این مبنا، نگرشهای مختلفی دربارهی بایستگی نظام بینالملل وجود دارد و اهداف بازیگران و راههای رسیدن به آنها بهوسیله فرهنگهایی که بازیگران به آنها تعلق دارند، تعیین میشود.1
بسیاری از بازیگران بینالمللی رفتار خود را بر «عزت ملی» استوار میکنند. نگاهی به جنگ ویتنام و مقاومت عزتمندانهی ویتکنگها در مقابل سیاستهای غیرعزتمندانهی ویتنام جنوبی و پیروی از آمریکا، سیاستهای شکلدهنده به عدمتعهد، اندونزی، هند، غنا، مصر و یوگوسلاوی در مقابل مصر زمان سادات و مبارک، مؤید این موضوع است.
در این راستا، دیدگاههایی وجود دارد که معتقدند هدفگذاری و تصمیمگیری سیاستگذاران و کارگزاران سیاسی بیش از آنکه به عوامل خارجی وابسته باشد، متأثر از عوامل داخلی است و آنچه به اهداف، ساختارها، راهبردها و جهتگیریهای یک کشور شکل میدهد، مؤلفههای فرهنگی آن کشور است. یکی از مهمترین این دیدگاهها، نظریهی ند لبو با عنوان نظریهی فرهنگی روابط بینالملل است. لبو سه انگیزهی اصلی را عامل بروز تعاملات در جوامع بشری میداند: خرد، مادیات و منافع، معنویات و افتخارات.
در جوامعی که وجه عقلانیت بر سایر وجوه برتری داشته باشد، کنشگران بهسمت همکاری تمایل دارند و در جهانی که عوامل معنوی و مادی غلبه دارد، بازهم همکاری و تعامل سازنده قاعدهی رایج است. آنچه در این نظریه مورد تأکید است، نیاز انسان به عزتنفس است و نشان میدهد چگونه این عامل میتواند دولتها را تشویق به انجام اقداماتی بکند که با منافع و امنیت آنها در تضاد است. به عبارت دیگر، نشان میدهد افراد در پی پاسخگویی به این نیاز، حاضرند دو بُعد مهم دیگر یعنی عقل و منافع مادی را زیر پا گذارند.2 با تعمیم این قاعده به تعاملات بازیگران بینالمللی باید اشاره کرد علاوهبر عوامل روحی، در بروز واکنشهای اینچنینی بدون شک مقتضیات زمانی و بستر تاریخیای که یک دولت در آن قرار گرفته، بسیار حائز اهمیت است. عزتطلبی و افتخارجویی از جمله انگیزههای روحی و معنوی است که از نگاه قومیتهای مختلف و در برهههای زمانی گوناگون، جنبههای گاه ثابت و گاه متغیری به خود گرفته است. در ادامه به ذکر مصادیق تاریخی از تجربهی عزتطلبی کشورها خواهیم پرداخت.
فرانسه
آندره زیگفرید در کتاب «روح ملتها» ویژگیهایی همچون هوشمندی و ابتکار، جهانی اندیشیدن، هنردوستی، مدیریت خوب، سازماندهی مناسب، قدرت تجزیهوتحلیل بالا، ادب زیاد و از جهت فرهنگ سیاسی (آزادیخواهی، دیپلماسی فعال و توجه به اروپا)، اقتصادی (اشتیاق فراوان به کار و پسانداز زیاد) و در نهایت بهلحاظ فرهنگ اجتماعی (داشتن روحیهی وطنپرستی متوسط، وحدت ملی، غرور زیاد و نفرت از بیگانگان) را برای مردمان فرانسه برمیشمارد. ژنرال دوگل یکی از نمادهای ملی برای نشان دادن روحیهی عزتطلبی فرانسویها بهشمار میآید. وی در سال 1958 با تأسیس جمهوری پنجم، پایهگذار سیاست خارجی به نام «گلیست» در فرانسه شد که تاکنون هم مبانی حرکتی و رفتاری آن وجود دارد. از پایان جنگ جهانی دوم تا پیش از به قدرت رسیدن دوگل، سیاست فرانسه مبتنی بر سیاست حفظ وضع موجود بود که برخاسته از فضای دوقطبی متصلب نظام بینالملل بود، اما با قدرتیابی وی، سیاست تغییر وضع موجود و تلاش برای کسب برتری در ابعاد منطقهای و جهانی به سیاست مستقل ملی یا گلیستی معروف شد.
اتخاذ سیاستهای مستقل از سوی وی سبب شد وی در دنیا بهدنبال ایجاد خط سوم و مستقل از دو ابرقدرت برآید و بکوشد رهبری این گروه از کشورها را برعهده گیرد.3 در مجموع، اعتقاد به حفظ استقلال و حاکمیت سیاسی، اعتقاد به اروپایی قوی، متعادل و متوازن، ارتقای پرستیژ و مرتبهی بالاتر جهانی فرانسه، تحقق نظام چندقطبی و مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا، از جمله شاخصهای عزتمندی در سیاست خارجی فرانسه در سالهای اخیر بوده است. در همین رابطه، میتوان به عملکرد سارکوزی و فرانسوا اولاند اشاره داشت که با نزدیکی به آمریکا و تأیید اقدامات یکجانبهگرای او بهجای تحقق سیاست خارجی مستقل، عملاً فرانسه را به بازیگری در حاشیهی ایالاتمتحده بدل کرده است.
ویتنام
نام ویتنام همواره یادآور سختکوشی و مقاومت مردم این کشور در جنگ بیستسالهای است که با نقشآفرینی کشورهای مختلف بین ویتنام جنوبی و شمالی اتفاق افتاد. این جنگ که در سالهای 1955 تا 1975 میلادی در پی استقلالخواهی و تحقق حق تعیین سرنوشت برای ویتنامیها به وقوع پیوست، بهخوبی بیانکنندهی روحیهی عزتجویی در مردم این دیار بوده است. این منطقه پیش از جنگ جهانی دوم بهعنوان یکی از مستعمرات فرانسویها بهشمار میآمد و در جریان جنگ دوم جهانی، پس از مدت کوتاهی که به تسلط ژاپنیها درآمده بود، مجدداً توسط فرانسویها اشغال شد. این مسئله با واکنش کمونیستهای ویتنام مواجه شد و با تقسیم این منطقه به دو قسمت جنوبی (با حمایت آمریکا و دول غربی) و شمال (با حمایت شوروی و چین) درگیریها ادامه یافت. یکی از وجوه بارز این جنگ، مداخله ایالاتمتحده بهعنوان متحد جنوبیها در جنگ بود که با مقابلهی عزتمندانهی ویتکنگها (ملیگرایان شمالی) مواجه شده و ویتنام را به باتقلاق آمریکاییها تبدیل کرد. در نهایت با تحمل تلفات و خسارات عظیم برای آمریکاییها، این جنگ با پیروزی ویتنام شمالی خاتمه یافت.
با قدرتیابی ژنرال دوگل در فرانسه پس از جمهوری پنجم، تلاش برای کسب برتری در ابعاد منطقهای و جهانی به سیاست مستقل ملی یا گلیستی آغاز شد. اتخاذ سیاستهای مستقل از سوی وی سبب شد وی در دنیا بهدنبال ایجاد خط سوم و مستقل از دو ابرقدرت (آمریکا و شوروی) برآید و بکوشد رهبری این گروه از کشورها را برعهده گیرد.
مصر
یکی از نقاط عطف در تاریخ مصر «ملی شدن کانال سوئز» است. اسماعیل پاشا نایبالسلطنهی مصر در 1875 سهام خود را از این کانال به مبلغ چهار میلیون پوند به دولت انگلیس فروخت و تحتالحمایهی دولت انگلیس قرار گرفت و در 1936 بهطور کامل و رسماً این کانال به انگلیسیها واگذار شد. پس از ملی شدن صنعت نفت در ایران، افکار نیروهای آزادیطلب جهان که زیر سلطهی قدرتهای غربی بودند، تحتتأثیر قرار گرفت. در مصر بهدنبال این تحولات، نهضت افسران آزاد شکل گرفت و با وقوع کودتا، جمال عبدالناصر قدرت را در مصر در دست گرفت و در سال 1956 کانال سوئز را ملی کرد. بهدنبال این مسئله، نیروهای انگلیس و فرانسه، سحرگاه روز 31 اکتبر 1956 به بندر پرت سعید حمله کردند. همزمان با این عملیات، نیروهای رژیم صهیونیستی هم وارد مصر شدند و مواضع قوای مصری در ساحل شرق کانال سوئز را به تصرف خود درآوردند. با همهی این احوال، مصر توانست کانال سوئز را بهعنوان بخشی از خاک خود نگه دارد. در این زمان، بیداری احساسات استقلالطلبانهی سیاسی و اجتماعی، منافع اقتصادی، آگاهی به داشتههای خود و باور به حفظ صلح بینالمللی، باعث تشدید خودباوری در مصریها شد.4 بالعکس این دوره، در زمان قدرتیابی سادات، شرایط سیاسی و اقتصادی بهنحوی پیش رفت که این استقلالخواهی و میل به داشتن هویت مستقل عربی و اسلامی کمرنگ شد و نهایتاً اقداماتی در دورهی او صورت گرفت و در تاریخ جهان اسلام و عرب نقاط کدری به تصویر درآمد. از جملهی این اتفاقات، امضای قرارداد صلح بین مصر و اسرائیل بود.
هندوستان
کشور پهناور هندوستان یکی از کشورهایی است که نامش در حافظهی تاریخی جهان مقارن با استعمار و استثمار انگلیس از یک طرف و عزم عزتمندانهی مردمان آن و در صدر رهبری آن مهاتما گاندی بهعنوان نماد آزادیخواهی هند از طرف دیگر است. ورود مهاتما گاندی به صحنهی سیاسی هند و تلاش وی جهت آزادی، کفهی ترازو را به نفع استقلالطلبان سنگین نمود و نهایتاً در سال 1947 انگلیس مجبور به خروج از هند شد.5 نهرو هم از رهبران تأثیرگذار این سرزمین است که سیاست خارجی مستقل، منسجم و متحد با جهان سوم و گرایش به غیرمتعهدها را راهنمای مسیر خود قرار داد.
غنا
غنا اولین کشور آفریقایی است که از راه مبارزات سیاسی به استقلال رسید. قوام نکرومه رهبر نهضت استقلال غنا بود که پس از نُه سال حکومت سازنده و آشتیناپذیری با استعمار، سرانجام با توطئهی استعمار جهانی و با یک کودتای نظامی، سرنگون و به خارج از کشور تبعید شد. وجهاشتراک این برهه از تاریخ غنا با موارد ذکرشده، جستوجوگری منزلت و کسب جایگاه بالاتر از طریق پیگیری روشهای ساختارشکنانهی نظام پیشین است.
دومینیک ژکن-بردال معتقد است فرهنگها از طریق ایجاد هویتهای قومی، ملی و سیاسی در شکل دادن به نظم بینالمللی ایفای نقش میکنند. بر این مبنا، نگرشهای مختلفی دربارهی بایستگی نظام بینالملل وجود دارد و اهداف بازیگران و راههای رسیدن به آنها بهوسیلهی فرهنگهایی که بازیگران به آنها تعلق دارند، تعیین میشود.
اندونزی
اندونزی هم که گرفتار موج زیادهخواهیهای کشورهای استعمارگر غربی همچون هلند و ژاپن بود، بهواسطهی اقدامات ملیگرایانهی احمد سوکارنو و حمایت مردمی، برای مدتی از یوغ استعمار رها شد. سوکارنو مشی ضدامپریالیستی و ضدسرمایهداری داشت که همراهی آن با احساسات ملیگرایانه منجر به ظهور جمهوری اندونزی در سال 1945 شد، اما عمر کوتاه این جمهوری با کودتای ژنرال احمد سوهارتو به پایان رسید.
جمعبندی
گفتیم مطابق با نظریهی فرهنگی روابط بینالملل، عزتطلبی و عزتجویی از جمله انگیزههای غیرمادی بهشمار میآید که بهدنبال تأمین و پاسخگویی این نیاز، گاه مجبور به زیر پا گذاشتن فاکتورهای مادی و گاه عقلانیت نیز خواهیم شد. اگر بخواهیم با مطالعه در تاریخ حیات بشری به ذکر مصادیقی از عزتطلبی قومیتها و ملیتهای گوناگون انسانی بپردازیم، بدون شک باید به موارد بیشماری اشاره کرد. اما در این مجال اندک سعی شد به ذکر موارد شاخص در قرن گذشتهی جهان اشاره شود. اگر بهدقت در مقتضیات تاریخی و شرایط هر کشور بنگریم، خواهیم دید بسته به جایگاه و بایستههای فرهنگی آنها، اهداف و عملکرد خاصی از سردمداران این کشورها بهمنصهی ظهور رسیده است. در جدول ذیل سعی کردهایم شاخصهای عزتطلبی در هرکدام مصادیق ذکرشده را بهطور خلاصه بیان کنیم.(
+)
کشور | برههی تاریخی | شاخصهای عزتطلبی |
فرانسه | دههی 1950 میلادی | تحقق نظام چندقطبی، ارتقای جایگاه فرانسه، حفظ استقلال و حاکمیت سیاسی |
ویتنام | دههی 1950 تا 1970 میلادی | استقلالخواهی، بیرون راندن بیگانگان، احقاق حق تعیین سرنوشت، دفاع از ایدئولوژی |
مصر | دههی 1950 میلادی | استقلال سیاسی، کسب منافع اقتصادی، آگاهی نسبت به ظرفیتهای واقعی |
غنا | دههی 1950 میلادی | مقابله با استعمار، وحدت حول محور ملیت |
اندونزی | دههی 1940 میلادی | مقابله با استعمار، کسب استقلال و ملیگرایی |
هند | دههی 1940 میلادی | آزادیخواهی، برابریطلبی، مبارزه با استعمار و استثمار |
پینوشتها
1. Jacquin -Berdal, Dominique, oars, Andrew and Verweij, Marco. Jacquin. (1987). Cultural in World Politics. London: Palgrave Macmillanp. 7.
2. Lebow, R. Ned. (2008). A culture Theory of International Relations. Cambridge: Cambridge university press.
3. روحی، مجید (1388)، رابطهی فرهنگ و دیپلماسی در سیاست خارجی فرانسه، سیاست خارجی، ش91، ص909-905.
4. اقتصاد انرژی (1389)، از ملی شدن صنعت نفت ایران تا ملی شدن کانال سوئز مصر، ش136، ص33.
5. مطالعات شبهقاره (1392)، شیوههای رهبری نخبگان شبهقارهی هند (با محوریت مهاتما گاندی، جواهر لعل نهرو و ایندیرا گاندی)، سال پنجم، ش17، ص26.
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو