سردار فرهاد نظری: صادقانه بیان نمایم، الخیر فی ماوقع، این شکایت ، حکایت مظلومیت پلیس است/ دور باد، خواری و ذلت از پاسداری که مرگ را به مبارزه می‌طلبد. حال از مبارزه با زندگی می‌ترسانندش. اگر با گردنی کج و سرافکنده در این دادگاه حاضر می‌شدم، مطلوب بود؟ سربازان و سردارانی این چنین به چه درد این مردم و نظام می‌خورند؟

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ دررورهای پایانی سال 1378، بعد از جنجال آفرینی های معاندین و ضدانقلاب درخصوص حادثه کوی دانشگاه ،سردار فرهاد نظری و 19نفر دیگر ازپرسنل ناحیه انتظامی تهران بزرگ درشعبه اول دادسرای نظامی تهران برگزارشد.

بنابر این گزارش برگزاری جلسات دادگاه که درچندین نوبت بود درنهایت به تبرئه فرمانده انتظامی تهران بزرگ ختم شد. به لحاظ اهمیت تاریخی خلاصه ای از دفاعیات سردار فرهاد نظری برای اطلاع خوانندگان گرامی درذیل می آید:
عالم همه قطره است و دریاست حسین (ع)/خوبان همه بنده‌اند و مولاست حسین(ع)
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش /از بس که کرم دارد و آقاست حسین(ع)

صادقانه بیان نمایم، الخیر فی ماوقع، این شکایت ، حکایت مظلومیت پلیس است.
در این دادگاه بخشی از آنچه هرگز زمینه تبیین آن نبود، بیان گردید و آنچه را که با تمامی ابزار و رسانه‌ها امکان اظهارش نبود،‌به سهولت زمینه پرورش مهیا گردید.مدارکی را که مستند دفاعیاتم قرار داده‌ام تا حد بسیار زیادی از بیانات مدعیان و خارج از دستگاه پلیس بهره‌برداری نموده‌ام و آنچه تاکنون در تشریحات استفاده نموده‌ایم در قالب 155 سند بوده است و در این آخرین دفاع نیز تعداد 1597 قطعه سند و اوراق را تحویل دادگاه خواهم نمود که این بدان معنی است که جمعاً‌1752 سند، ضمایم و پیوست‌ها را در 24 جلد به اضافه تعداد قابل توجهی عکس و فیلم را که تقدیم می‌گردد.

بی‌تردید به لحاظ اهمیت امنیت ملی و عدم خدشه‌دار نمودن وحدت ملی ناگریزم از ارائه بخشی قابل توجهی از اسناد ولو تاثیر گذار در قضاوت نهایی خودداری نمایم، حتی به قیمت محکومیت خویش امنیت ملی را حفظ خواهم نمود، مگر آنکه ریاست محترم دادگاه مصلحت را در ارائه ببیند.

عزل وکیل
باید از صدا و سیما به جهت تنویر افکار عمومی تشکر نمایم،‌لکن استدعا دارم برای جلوگیری از سوءبرداشت و جناحی دیدن به نحوه ارائه دادگاه، در صورت امکان تمامی جلسات را پخش نموده و در قضاوت شعور جامعه قرار دهند. به یقین در آن صورت راه هرگونه تخطئه بسته خواهد گردید، تا چه قبول افتد و چه درنظر آید و اما آنچه را که لازم می‌دانم به جهت روشن نمودن اذهان در بیان علت عزل وکیل عنوان نمایم مجزا به عرض می‌رسانم، بنده به چند دلیل از داشتن وکیل استنکاف ورزیدم و مصلحت در آن دیدم که خود به دفاع از عملکردم بپردازم، اولاً آنکه استطاعت مالی در تامین هزینه وکیل را نداشتم و دوماً‌آنکه باور داشتم سخنی کزل دل برآید لاجرم بر دل نشیند و ارتباط با مخاطب آنگاه که بی‌واسطه باشد تاثیرگذارتر است و سوم آنکه خود را بی‌گناه‌تر از آن می‌دانستم که نیاز به دفاع آن هم از ناحیه دیگری باشم و دیگر آنکه قضای محترم را در مسند مولایمان علی بن ابی‌طالب(ع) می‌دیدم و به تعبیر قرآن آنکه تقوا پیشه‌تر باشد قدرت تشخیص به او تفویض خواهد شد و بنده این دادگاه را مستغنی از تاثیر سوء و مصون از اغفال می‌بینم، انشاءالله.
نکته دیگر آنکه قاضی محترم بارها به این مطلب اشاره فرموده‌اند که این دادگاه تنها به تخلفات نیروهای مسلح اعم از ارتش و نیروهای انتظامی می‌پردازد وطبیعتاً‌ از پذیرش دادخواهی نسبت به افراد عادی سرباز می‌زند، لذا در صورت لزوم در مورد عاملین اصلی این فتنه و هسته‌های مرکزی این توطئه چنانچه دادگاه صالحه‌ای بر مسند اجرا بنشیند، مدارک و اسناد موجود را ارائه خواهیم نمود.

ضمناً اعترافات و اظهارات احدی با هویت معلوم که جز شکات محترم می باشد که نوار آن موجود و به دادگاه ارائه می‌شود بخشی از واقعیات را مطرح می‌کند.

عاقبت این دردها پایان گرفت یا رهایی یا ره زندان گرفت
حبس آسانتر بود از اتهام حبس عمر را ، افترا جان را گرفت

برائت نمی‌خواهم
خداوند متعال را شاکرم که ما را مورد رحمت خویش قرار داد و خلعت زیبای سرباز ولایت را زینت بخش قامتان گردانید.سید عالیقدر، جناب آقای طباطبائی ریاست محترم دادگاه به کدام روزنه امید چشم انداز روشن فردا،‌دلخوشی امروز ما باشد؟
به سخره می‌گیرند غرور یک سردار را که همچون سردار فاتح سخن می‌گوید....
رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند:« شایسته مومن نیست که خویشتن را خوار کند.»
دور باد خواری و ذلت از پاسداری که مرگ را به مبارزه می‌طلبد. حال از مبارزه با زندگی می‌ترسانندش . اگر با گردنی کج و سرافکنده در این دادگاه حاضر می‌شدم، مطلوب بود؟ سربازان و سردارانی این چنین به چه درد این مردم و نظام می‌خورند؟
باید بر این اتهامات خندید یا گریست؟ این کدامین آبادی است که سنگها را بسته‌اند و درندگان را رها کرده‌اند؟
می‌گویم این اغتشاشگران همان‌هایی هستند که مسجد و کتاب خدا را آتش زدند و چادر از سر زن محجبه کشیده‌اند می‌گویند چرا به دانشجو تهمت می‌زنی؟
غرور و شخصیت امثال ما سربازان را نشکنید و شکسته نخواهید که این غرور روزی به کارتان آید.
چگونه دم فرو بندم و بغض در گلو نگه دارم؟ یقیناً در این دادگاه عدل الهی حسرت آهی را بر دل دشمنان ملت خواهم گذاشت تا شما سر به افتخار بالا گیرید.
هنوز هم می‌گویم من برای برائت نیامده‌ام و بر طناب دار این سرزمین بوسه می‌زنم، اگر باور کنم که خطا کرده‌ام و خطا گفته‌ام.
خدا می‌داند سری را که دردسر و یا سردرد آورده باشد بردار مکافات شایسته بر می‌بینم تا برگردن مفادات
بدانید که اگر نظری، جز خدمت داشتم خداوند تاثیر کلام را از من برمی‌داشت.

من از بیگانگان هرگز ننالم
به سخره گرفتن حرفهای یک متهم آن هم آنجا که می‌گوید نوجوانی‌ام و جوانی‌ام را برای آسایش شما و آسوده درس خواندن آنان در جبهه سپری نمودم، چه امتیازی برای شما دارد؟ دستها وسینه‌ای که گلوله دشمن را فشرده و با خون خود سرد کرده است که بر سر دوست فرود نمی‌آید.رسول خدا(ص) فرمود:« حرمت آبروی مومنین از حرمت کعبه بالاتر است» چگونه به تیر تهمت بی‌محابا آماج بی‌تقوایی و بی‌تعهدی گردیدم؟»
عاشقان را گر در آتش می‌پسندد لطف دوست / تنگ چشمم گر نظر بر چشمه کوثر کنم.

پلیس امانتدار و مظهر اقتدار
واما آنچه در فصل ختام کلام الزام به اعلام دارم قدردانی و سپاسگذاری مجدد از ریاست محترم دادگاه است. حضرت ایشان با صبری مثال زدنی در طول این محاکمه حساس با نهایت درایت و در غایت عنایت، به تصدیع این بنده با گشاده‌رویی و خوش‌خویی پاسخ دادندف بر خود فرض می‌دانم از صمیم قلب از ایشان تشکر کنم.
استعانت از عبارت رسول گرامی اسلام می‌نمایم که فرمود :« صدقه گرفتن بر غنی روا نیست و نیز برای آنکه طبعی نیرومند دارد »
از حضرت عالی می‌خواهم در مورد بنده هیچ مماشاتی نداشته باشید و آنچه اشد است اعمال نمایید، چه داغ است بازار افترا و چه موفقند مفتریان
پیغمبر اکرم (ص) فرموده است:« اگر آنچه می‌دانستم می‌دانستید بسیار می‌گریستید و کمتر خنده می‌کردید، نفاق اشکار شود و امانت برخیزد و رحمت برچیده شود ، امین را متهم کنند و خیانتگر را امین شمارند و فتنه‌ها چون شب تاریک شما را فرا گیرد. »

نیز فرمودند:« نخستین دستاویزی که شکسته می‌شود حکومت حق است و آخرین آن نماز است»

پلیس امانتدار و مظهر اقتدار نظام و امت به صورت مستقل و به دور از هر بازی سیاسی و جناحی عمل خواهد کرد.
ریاست محترم دادگاه
فرار از آن صحنه قابل دفاع نبود، ممکن بود که حقیر را از مظان اتهام رهایی بخشد، لیکن سرداران و سربازان نظام را زیر سوال می‌برد که چون کار سخت افتاد، سردار ناجا نایستاد.....

تلاش در حفظ ارزش‌ها و باورهای مردم
آنگونه که رهبر فرزانه انقلاب فرمودند اولین وظیفه نیروی انتظامی حفظ ارزش‌هاست چه مادرانی که به خاطر ارزشها خون گریه کردند و شاهد پرپر شدن عزیزانشان بودند، و چه فرزندانی از محبت پدر محروم شدند، چه بزرگان و سربازانی که به خاطر دفاع از ارزش‌ها جان خود را در طبق اخلاص گذاردند، خدا را شاکرم که به خاطر دفاع از آن سربازان ابرو و حیثیت خود را تقدیم نمودم.
از کلیه مردم شریف و عزیز و با شعور و آگاه ایران اسلامی تقاضای قضاوت می‌نمایم.
به فرموده مولای متقیان سرباز یعنی ستونی که کاخ عظمت و استقلال یک مملکت بر دوش او استوار است.از مردم سپاسگزارم و اعلام می‌دارم هم میهمنانم را تا پای جان دوست می‌دارم، خصوصاً انان که در طول جلسات، بنده را مرود تفقذ و ملاطفت قرار داده‌اند، و به مردمم می‌گویم :« این خادم، خدای را به واسطه توفیق خدمت به شما در حد امکانش شکر می‌نماید و در هر کجا باشد و در هر حالی، به این خدمت مفتخر است و برای ارادت مستمر .»
با قامتی استوار و عزمی راسخ در پیشگاه عدالت اسلامی حاضر شده و از یک سوبه لطف کریم بی‌همتا نظردارم و از سوی دیگر یقین دارم آنچه را که وظیفه‌ام بود انجام دادم، گرچه تهمت‌هایی ناروا بر ما زدند و بی‌محابا آماج افتراها و تهمت‌ها شدم و کسی نیست بگوید که چه می‌بایست می‌کردیم که نکردیم؟!
خداوند را شاکرم که به خاطر خدمت به اسلام و مردم و دفاع از حریم ولایت مورد عنایت واقع شده‌ام.
پلیس امانتدار و مظهر اقتدار نظام و امت می‌باشد و مسئولیت دفاع از ارزشهای نظام که هزاران هزار شهید غرق به خون ثمره آن بوده است بر دوش سربازان ناجا قرار گرفته است و همیشه این کلام روح بخش امام راحل را آویزه گوش قرار دادهام که همه ما مامور به ادای وظیفه‌ایم نه مامور به نتیجه.
محرم الحرام 1421 قمری

 

پس از پایان آخرین دفاعیات و در پی خاتمه دادگاه و روزهای بعد از آن دل من سرشار از آرامش بود، منشا این همه سکینه را نمی‌دانستم، اما با اعتقاد به سنت‌های لایتغیر الهی نیرویی از درون وجودم فریاد می‌زد که صبح فجر حقیقت نزدیک است باور می‌شد چنین مقدر شده که فرهاد نظری تا رسیدن به لقای دوست راهی طولانی و دور در پیش روی دارد.